نسیم ظهور

شهدا شرمنده ام
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

زند گانی امام حسن عسکری

16 آذر 1395 توسط طاهره نمردي

گوشه ای از زندگی امام

یازدهمین پیشوای متقیان، امام حسن عسگری علیه السلام در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادی علیه السلام و مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام حدیثه است که برخی از او با نام سوسن یاد کرده اند. از آن جایی که امام حسن علیه السلام به دستور خلیفه عباسی در سامرا در محله عسکر سکونت اجباری داشتند «عسکری» نامیده می شود. از مشهورترین القاب حضرت نقی و زکی و کنیه اش ابومحمد است. او 22 ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش شش سال و عمر شریفش 28 سال بود و در سال 260 ه. ق به شهادت رسید و در خانه خود در شهر سامرا کنار مرقد پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.

 نظر دهید »

اربعین تسلیت

29 آبان 1395 توسط طاهره نمردي

آنچه درسوگ تو ای پاک تر از پاک گذشت نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت

چشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دید که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت

اربعین حسینی تسلیت باد

یا حسین

 نظر دهید »

سلام آقا من مولاجان

29 آبان 1395 توسط طاهره نمردي

سلام آقا جون !

سلام به تنها آرزوی آدمای دردمند .

سلام به پناه اونایی که هیچ پناهی ندارن .

می دونم که امروز و توی این حال و هوا سراغتون اومدن کار مشکلیه .

می دونم که امروز با شما حرف زدن ، خیلی سخته .

آخه امروز ، چهل روز از عاشورا میگذره .

از اون روزی که اشک زمین و آسمون رو درآورد . . . .

از اون روزی که زمینیا و آسمونیا رو سیاهپوش کرد .

از اون روزی که شما هم هنوز عزادارشین .

امروز اربعین آقامون اباعبدالله الحسینه .

می دونم آقا جون که الان چشماتون خیس اشکه و دلتون سرشار درد و مصیبت آقامون امام حسین .

می دونم که شمام توی این ایام عین ماها توی روضه ها و هیات ها بودین و همنوای ما برا مصائب اهل بیت اشک ریختین و گریه کردین .

پس نمی خام زیاد مزاحمتون بشم .

اومدم به نوبه خودم تسلیت بگم و برم .

اومدم عین دفعه های گذشته بگم :

یا صاحب الزمان ، آجرک الله فی مصیبه جدک الحسین (ع)

اما . . . . .

نمی دونم آقا جون!

شمام برا جد غریبتون هنوز پیرهن سیا تنتونه یا نه‌ ؟؟؟؟؟؟؟؟

نمی دونم . . . . .

ما شیعه ها که هنوز خیلیا مون پیرهن سیامونو در نیاوردیم . . . . .

می دونین منظورم از این حرف چیه ؟

منظورم از این حرف همون بهونه امروزمه .

آقا جون !

وقتی یه بنده خدایی از دنیا می ره ، بعد گذشتن چهل روز از وفاتش ، چند نفر از اقوام و آشناها به سراغ خونواده مصیبت دیده میرن و ازشون می خوان که دیگه پیرهنای سیاهشون رو در بیارن .

چی می خوام بگم ؟؟؟؟

می خوام بگم ، آقاجون !

می دونیم که وقتی امروز تموم میشه ، همه ملائکه خدا و آسمونیا سراغتون میان و ازتون می خوان پیرهن سیاتونو دربیارین .

هر چند اگر کل سال هم برا این مصیبت پیرهن سیا بپوشین ، حق دارین .

اما رسمه دیگه . . . .

منم امروز اومدم که تسلیت بگم و به همین بهونه همنوای آسمونیا بگم :

آقا جون !

خدا صبرتون بده .دیگه پیرهن سیا رو از تنتون دربیارین .

گفتم که . . . امروز زیاد مزاحمتون نمیشم .

فقط دعامیکنم که اربعین سال آینده بین ما باشین و کل شیعه های عزادار خدمتتون بیان و عرض ارادت کنن و بخوان که پیرهن سیاتون رو دربیارین .

دعا می کنم که بیاین و انتقام جدتون رو از اونایی که شیعه رو سیاهپوش کردن بگیرین .

به امید اون روز .

شما هم ما رو دعا کنید که از راه مستقیم و طریق اهل بیت خارج نشیم .

دعامون کنین که منتظر باشیم

یه منتظر واقعی .

تا . . . . نفس داریم

 نظر دهید »

خدایا دلم را حسینی کن

29 آبان 1395 توسط طاهره نمردي

ا من واقعا عاشق امام حسین (ع) هستم ؟

من که برای سیدالشهدا (ع) عزاداری می کنم

آیا راه حسین را ادامه می دهم ؟

اگر من حسینی هستم و شیعۀ حسین و آل حسین (ع)

پس کجاست اخلاق حسینی ام ؟

من از مکارم اخلاقی سیدالشهدا (ع) چه می دانم ؟

از شجاعت حسین (ع) ،

و از جوانمردی و بزرگواری ایشان چطور ؟

من به عنوان جوانی مسلمان و ایرانی ؛

از تواضع و خداترسی حسین (ع) چه می دانم ؟

من از علم حسین (ع) ؛ از جود و سخای حسین (ع) چقدر می دانم ؟

آیا زهد مولایم حسین (ع) در وجود من ؛ جای دارد ؟

و آیا لیاقت رسیدن به زهد و تقوای حسین (ع) را دارم ؟

من که ادعا دارم شیعۀ مولایم علی (ع) هستم و رهرو مولایم حسین (ع)

چقدر به نماز ؛ ستون دینم ؛ اهمیت می دهم ؟

آیا وقت اذان ؛

دست از تمام امورم می کشم

و سراغ عبادتم می روم ؟

یا حسین (ع) …. فدای نماز ظهر عاشورایت شوم یا حسین (ع)

من به عنوان یک مسلمان ؛

چقدر با خانواده ام مهربان هستم ؟

چقدر به پدر و مادرم ؛ احترام می گذارم ؟

پدر و مادری که در سرای آخرت

باید پاسخ دهم که چگونه با آنها رفتار نموده ام !

آیا می دانم که یکی از خصایص اخلاقی مولایم حسین (ع)

مهربانی با خانواده است ؟

من به تبعیت از مولایم حسین (ع)

چقدر به برادر دینی ام احترام می گذارم ؟

اگر من رهرو بانویم زینب (س) هستم ؛

آیا حجابم نیز مانند زینب (س) است ؟

اگر من عاشق بانویم فاطمه (س) هستم ؛

آیا فاطمی نیز زندگی می کنم ؟

آیا زیبایی های ظاهر مرا ؛ نامحرم می بیند

و من اینگونه بی توجه ام ؟

یا زهرا (س) … یا زینب (س) … برسید به داد دل هایمان

پروردگارا ؛ دلم را حسینی کن

و مسیرم را حسینی گردان

اگر ادعایم می شود که از منتظران مولایم صاحب الزمان (عج) هستم

باید بتوانم هر روز دل آقایم و دل مولایم را شاد کنم

نه اینکه با کوتاهی ها ؛

و اهمال هایم ؛

دل مولایم مهدی (عج) را به در آورم

برس به داد دلم یا مهدی (عج)

 نظر دهید »

عاقبت شهادت نصیب سالار شهیدان

29 آبان 1395 توسط طاهره نمردي

لحظه ها مي گذرند و زمان اندك اندك پير مي شود. حالا ديگر كاروان حسين دو گروه شده است، گروهي ازآنان به سفر آسمانها رفته اند و ميهماني خداوند و گروهي از آنان هنوز ساكن زمينند تا به سفري ديگر بروند سفر اسارت كه از آن گريزي نيست.
حمله هاي دشمن شدت بيشتري يافته است، كفر عزم خود را جزم كرده است تا حق را از پاي درآورد و چراغ عدالت خواهي را خاموش كند، اما حسين همچنان ايستاده است، استوارتر از كوه و بي كران تر از اقيانوس با اين كه ياران او به خون مي غلطند، اما او اندكي دچار ترديد و تزلزل نمي شود و با چكيدن هر قطره خوني از همراهانش عزم او جزم تر مي شود، حسين از همه چيز گذشته است و تنها به ماندن دين خدا مي انديشد. از دشمن مهلت خواسته است نه براي استراحت و مشغول شدن به دنيا، بلكه براي مناجات دوباره خداوند. براي برپا داشتن نماز و ذكر خداوند بزرگ كه از او كوه ساخته است، براي اين كه ديگر بار لحظاتي را با كودكان مسلم باشد، با رقيه كوچك با فاطمه و …
براي اين كه به خاندانش از دين خدا بگويد و پاسداري از آن.
و حالا او مانده است و سپاهياني بي دين كه براي كشتن او و يارانش بي تابي كرده اند تا حكومت را خوش آيد و آنان را با پرداخت سكه اي، حكومت شهري، دادن لقبي يا … بنوازد و حسين دلش مي گيرد از اين همه كوچك بودن دشمنانش كه مي توان آنها را به سكه اي خريد و به پست و مقامي و خوش حال است كه حالا ديگر مي تواند اين آدمهاي حقير را نبيند و از آنان دور باشد.
ذوالجناح هم خسته است با حسينش بوده است در راه كربلا، در حج و حالا او هم مقابل لشكر كفر ايستاده و حسين را ياري مي كند. حسين امروز را شمشير زده است، تشنه است و خسته و او تنها مانده است، حالا ديگر خيال دشمن راحت تر شده، حسين تنها مانده است و راحت تر مي توان با او مقابله كرد، هر چند هنوز هم شمشير حسين برنده است، اما فراواني لشكر عمر سعد و شمر كار را بر او مشكل مي كند. در آسمان تيري مي رقصد و مي آيد و ناگهان بر سينه خورشيد مي نشيند و حسين با خستگي و تشنگي فراوان از ذوالجناح بر زمين مي افتد و خورشيد بر زمين مي افتد و آسمان و همه ارجمندي هاي مجسم.
ساعتي بعد زمين كربلا از عطر سيب پر مي شود، از عطري كه از بدن پاك و مطهر حسين(ع) برمي خيزد و ذوالجناح با يالي خونين به سمت خيمه ها برمي گردد و صداي گريه كودكان و زنان به اوج مي رسد و كودكاني به ياد مي آورند مهرباني حسين را با خود، نوازش هايش را، لبخندهايش را و حالا همه خوبي ها از آنان دريغ شده است، زينب مي گريد و سجاد به خدايش شكايت مي برد و سرانجام عاشورا تمام مي شود، عاشورا تمام مي شود و صحرا تشنه، تشنه تر و لبهاي خشكيده خشكيده تر و اشكها فراوان تر و سربازان ذليل دشمن يورش مي برند تا خيمه ها را آتش بزنند و غارت كنند و زنان و كودكان از خيمه اي به خيمه اي ديگر مي گريزند و از پناهي به پناهي ديگر تا كفر جولان دهد و تاريخ بنويسد چه ستم ها كه بر حسين و آل حسين(ع) نرفت تا چشمه خداپرستي تا هميشه جوشان باشد.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 21
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

نسیم ظهور

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس